محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

عشق ماماني وبابايي

مسافرت

برای عید رفتیم اصفهان وسه روز آنجا بودیم وطبق معمول اونجا خیلی بهمون خوش گذشت.   اینم یک عکس با پدر بزرگ مامان   اینجا هم با خاله ها ودایی ها رفته بودیم چشمه لادر   ...
13 آذر 1392

سیزده به در

امسال برای سیزده به در دعوت شدیم باغ عمو ی بابا واقع در دماوند همه فامیل های بابا دعوت بودند جای همه خالی خیلی خوش گذشت.   اینم یک عکس با بابا وعمو علی   ...
13 آذر 1392

بازم وزنت کمه

سلام امروز 17اسفند صبح که بلند شدیم برف زیبایی آمده بود وهمه جا سفید بود نوبت قد ووزن داشتی بردیمت درمانگاه وزنت شده بود چهار کیلو وپانصد گرم دکتر گفت بازم وزنت کمه وباید بیشتر باشه وگفت مقدار شیر خشکت را بیشتر کنیم.   چند تا عکس از سه ماهگیت     ...
9 آذر 1392

بالا رفتن وزنت

سلام امروز صبح 5بهمن بردیمت درمانگاه برای قد ووزن که وزنت شده بود سه کیلو وچهارصد گرم کلی با بابایی ذوق کردیم این روز ها خونه بابا جون هستیم مادر جون وبابا جون رفتند مکه و ما اونجا هستیم برای مراقبت از خونه خیلی خوب شد اومدیم اینجا از روزی که به دنیا اومدی همش تو خونه هستیم دیگه داشتم افسردگی می گرفتم. دیگه کم کم داری پهلوون میشی   ...
9 آذر 1392

رفتن به دکتر

سلام دیشب تا صبح هرچی شیر می خوردی بالا می آوردی کلی ترسیده بودم زنگ زدم به عمه مریم گفتم برات پیش دکتر شکیبا که دکتر بچه هاش است نوبت بگیره بابا که از سر کار اومد رفتیم خونه عمه اونجا چندتا هم عکس انداختیم وبعد با عمه رفتیم پیش دکتر. دکتر خوبی بود بهت می گفت موش بعد از معاینه گفت همه چیز خوب ونرمال است وزنت شده بود سه کیلو وصد گرم گفت وزنت کمه برای بالا آوردنت هم دارو داد . اول بهمن 91         ...
9 آذر 1392

قد و وزن یک ماهگی

سلام امروز بیست دی بردمت درمانگاه برای قد و وزن متاسفانه همان سه کیلو بودی من وبابا خیلی ناراحت شدیم خانم دکتر گفت زردیت خوب شده رفتیم طبقه بالا پیش پزشک عمومی معاینه ات کرد وتایید کرد که زردیت خوب شده خیلی خوشحال شدیم بعد بابا گفت بریم شهر ری ختنه ات کنیم رفتیم وخدا را شکر کارمون سریع انجام شد بعد چلو کباب خریدیم و رفتیم خونه باباجون وناهار را دور هم خوردیم.       ...
12 شهريور 1392